در بارهء کتاب گوهر اصیل آدمی و نظریات محترمه ماریا دارو
دوکتور سید احمد جهش دوکتور سید احمد جهش

 

                                                                                                                                                                          

تبصره:                                                                                                                                                

گرچه از خواندن کتاب «گوهر اصیل آدمی» خیلی حظ بردم و در نظر نداشتم در مورد چیزی برای چاپ بنویسم برای آنکه تصور میکردم صلاحیت این کار  را ندارم اما نوشته خواهر فرزانه ماریا دارو مرا وا داشت تا احساس خود را مختصراً بیان بدارم .

قبل از همه باید بگویم من کدام نویسنده ، داستان نویس و شاعر نیستم در مورد اندکی معلومات آفاقی دارم و منحیث یک خواننده و دوستدار مطالعه مینویسم:

 

مسایل عمومی:

 

با عرض معذرت که در اثنای مطالعه کتاب «گوهراصیل آدمی» یاد داشت نکرده ام و در مورد آنچه بیاد دارم و در من تاثیر کرده است مینویسم.

ترتیب مسایل و طرح کتاب به شکل زینه ها و ارتباط اورگانیک مطالب و شکل دیالکتیک آن از پائین به بالا واز ساده به بغرنج نه تنها یک ابتکار ادبی بلکه یک آرت و هنر است که روی پرده آوردن داستان را سهل میسازد.

مسایل درج شده تمام زوایای وجود فیزیکی و زندگی اجتماعی سه قهرمان جوان را از طفلی تا جوانی به بررسی میگیرد و تاثیر درجه اول نه تنها محیط طبیعی بلکه محیط اجتماعی ( خانواده ، مکتب  و بیرون ) را بالای  کودک و در تربیه اولادهء آدمی در وجود اوشان برجسته میسازد.

  این موضوع داستانی را به خاطرم می آورد که یک خانواده ؛ چوچه شیرخور شیری را در خانه خود کلان کردند و سپس آنرا دوباره به جنگل رها نمودند .  بعد از چند روز وقتی از شیر خبر گرفتند دریافتند که شیر نزدیک به هلاکت است زیرا او گرچه شیر است اما شکار را یاد ندارد.

 این موضوع رول محیط را برجسته میسازد گرچه امروز هیاهوی زیادی در مورد رول وراثت و دی ان ای برپاست که حتی جینی برای معبود پرستی هم کشف نموده اند.

 طی بحث های آزاد و دیالوگ بین قهرمانان داستان نویسنده  خوبی ها و بدی ها، سیاهی ها و سفیدی ها و دیگر رنگ ها و ته رنگ های فرهنگی ، عنعنوی و رسم و رواج های جامعه را برملا میسازد و جاده ئی را ترسیم میکند که در یک طرف آن میخانه اما بدون اعلان و رکلام جذب کننده و در طرف دیگر آن مسجد اما بدون پولیس مذهبی وجود دارد و انتخاب به انسان است که به راه خود ادامه میدهد و یا به یکی از این اماکن سر میزند.

 ونویسنده کتاب با استفاده از انواع تکنیک ها ( هم ادبی – نمایشی و هم علمی – مفهومی ) با در نظر داشت ناتوانی ها و درمانده گی های مخاطب خود که بیشتر افغانها و مردمان همسان ما میباشند ؛ خاطر نشان میکند تا جهت پذیرش و رد آنها و به مقصد خود شناسی ؛ جامعه شناسی و جهان شناسی از آثار علمای کلاسیک وعلوم متداول امروزی در تلفیق با هم استفاده نمایند.

 در مجموع کتاب نقاب از چهره  پولیس و اجاره داران مذهبی و انبوه خرافاتی که دور از متون مذهبی حالت باور ها و احکام و قوانین مذهبی به خود گرفته است ؛ و قدرت های سیاسی که با سوء استفاده و تعبیرات نادرست از کتب آسمانی و احتیاجات ایمانی و نادانی و بد دانی عوام به مقصد منافع شخصی و گروهی شان میخواهند دست و پای مردم را به رنجیرهای انقیاد کورکورانه ببندند دور میسازد .

به راستی داشتن دین و مذهب کاملا موضوع  و انتخاب و حق طبیعی و شخصی یک فرد است هیچکسی حق ندارد تا کسی را به مقصد استفاده جوئی بزور وادار به پذیرش عقیده خود نماید.

البته این را باید دانست که « انتخاب و حق طبیعی » هم نیازمند اهلیت داشتن و آزاد بودن برای کاربرد اهلیت است !

در سلسله حوادث و دیالوگ ها و مونولوگ های کتاب گوهر اصیل آدمی ؛ ما مشکلات و آفات در هر دو استقامت فوق را با تمام وجود خویش در می یابیم و اینکه این مشکلات و آفات از چه جا ها و خالیگاه هایی بروز میکنند و ادامه می یابند.

نزول طفلک غیبی و آلهء تشخیص بدی ( شروری که به گوهر اصیل آدمی ، به انسانیت و انسان کمالی  زیان رسان اند) که «جادوگر» نام دارد واضح می سازد که کودک بعد از تولد حیثیت یک صفحه کاغذ سفید و یک نوار ضبط ناشده را دارد ؛ این وظیفه مادر و محیط اوست تا پندار نیک ، گفتار نیک و کردار نیک را در آن القاح نمایند و انسان نوین آراسته به گوهر اصیل آدمی را تقدیم بشریت کنند.

این موضوع را اگربخواهیم از نظرعلم طب مخصوصا فیزیولوژی قدری روشنی اندازیم چنین خواهدبود که بعد از تولد تمام کنشها و واکنش های اورگانیزم نوزاد غریزی بوده و توسط  سیستم سگنالهای اولی بیشتر از مراکزتحت قشر دماغ کنترول وبه راه انداخته میشود . این واکنشها همه رفلکس های غیرشرطی طبیعی، غریزی ولادی و دایمی و... اند که شامل خواب کردن ، خوردن و نوشیدن و تبول و تغوط بوده نوزاد کدام زبان و دین و آئینی را نمی شناسد یعنی کاغذ هنوزسفید است. با گذشت زمان و رشد فیزیکی کودک سیستم سگنالهای دومی (علامات ثانوی) در قشر دماغ نشو و نما یافته و بیشتر فعال میگردد و دایره روانی کودک را تنظیم و رهبری کرده کودک به جهان انسانی قدم گذاشته زبان مادری می آموزد، مکتب میرود، به تحصیل علم و هنرو موسیقی و ورزش می پردازد. این واکنشها همه رفلکس های شرطی اند که کسبی و موقتی بوده اگر تکرار شوند ثقیل و متداوم ورنه معدوم میگردند. چنانچه اگر فوتبالیست تمرین نه کند فوتبال را فراموش میکند.

با وجود داشتن بحث های بسیار قوی و جدی اجتماعی، فلسفی، سیاسی ومذهبی کتاب گوهر اصیل آدمی با حکایه از نزول رب النوع ، احیای دوباره گاوان قربانی شده، نزول طفلک غیبی، آلهء تشخیص بدی یا جادوگر شکل یک اثر علمی فانتستیک یا سیانسفکشن را به خود میگیرد.

بدین ارتباط باید آوری نمود که بعضی از آن چیزهایی که سالهای قبل افسانه و تخیل و یا فانتازی  شمرده میشدند؛ امروز جامهء عمل پوشیده اند . زیردریائی کپیتان نیما را بخاطر دارید که ساینسفکشن بود اما امروز زیردریائی هایی به همان شگفت انگیزی  وجود واقعی دارند.

ستیشن های فضائی و صد ها پدیدهء محیرالعقول دیگر به همین ترتیب.

 

آلهء تشخیص بدی را نباید کم بها داد!

 

 امروز آلهء تشخیص دروغ عملا در بازپرسی مجرمین بکار میرود و امید است بشر روزی موفق گردد تا آله تشخیص اشخاص بد را بسازد تا آنها را تجرید و اصلاح کند.

موضوع نزول رب النوع علاوه بر ارزش سمبولیک کاملا ارتباط علمی دارد. امروز از این مفکوره در ساختن فلم های ساینسفکشن (ستار ترک) بطور مجازی استفاده میشود و شاید یک وقتی بشریت به واقعیت عملی آن دست یابد .

اساس این مفکوره علمی تبدیل یک جسم به انرژی که دیماتریالیزیشن  و برعکس تبدیل انرژی به جسم که ریماتریالیزشن گفته میشود است بدین اساس تصور می شود که میتوان بلاخره یک انسان را به انرژی تبدیل کرده از یک سفینه به سفینه دیگر و یا از سفینه به سیاره دیگر پرتاب یا بیم

اپ نمود.

موضوع احیای گاوان قربانی شده نیز ارتباط و موضوعیت علمی دارد. آنها به جز از حالوگرامها چیزی دیگری نیستند زیرا آنها به نظر میآیند، اما وقتی لمس شان کنید دست تان به چیزی بند نمیشود. امروز از میتود حالوگرافی در عکاسی و فلمبرداری مخصوصا در ساخت فلم های ارواح استفاده میشود.این همه نمایانگر آنست که نویسنده نه تنها به ادبیات وعلوم متداول گذشته ومعاصراحاطه داشته بلکه با ادبیات مدرن ساینسفکشن نیز آشنائی دارد.

گذشته از مسایل فوق سرتا سر کتاب مملو از ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانهء وطنی ماست مخصوصا اصطلاحات عامیانه زنانه که خانم ها جهت اظهار احساس همدردی ؛ مهربانی و دوستی چه در مرکز و اطراف در محاورهء روزمرهء شان بکار میبرند که در این سی سال جنگ  خطر نابودی آنها موجود بود. اما نویسنده کتاب این گنجینه را نجات داده نهادینه و ابدی ساخته است که خیلی قابل قدر است.

باید یاد آوری نمود که نمیدانم دیگر ها چطور و تا کدام اندازه با یک خواندن به همه رمز و راز و تکنیک و حکمت و فلسفه و هنر که درین کتاب ؛ هست ؛ میرسند . البته به هر حال به خود هر یک خواننده مربوط خواهد بود . حتی در کتاب بعضی نکته ها ، گفته ها یا زونگه هایی وجود دارد که با خواندن آن ها بار بار بی اختیار و با قهقه خندیده ام که خیلی خوش آیند است.

 

و اکنون ملاحظاتی پیرامون نکاتی در نوشتهء محترمه دارو:

 

شاید تعارف به نظر آید که من شهامت خواهر ماریا دارو را برای ورود به این کتاب بزرگ و سنگین و ارائه نقد و نظر پیرامون آن ؛ بسیار احترام دارم و به نظر قدر می بینم . و آرزومندم نظرات عمیقتر و مشخصتر هم درین راستا از ایشان بخوانم .

همچنان از اینکه خواهر محترم ما در نقد و بررسی و بزرگداشت یک دستاورد بزرگ نسل ما و مردم ما پیشقدم شدند؛ غرور بخش و بسیار امید آفرین است . برایشان صمیمانه و بردارانه تمام خوبی های عالم را آرزو میکنم . عرایض آتی فقط یک صحبت  برادر یا خواهر میباشد و بس.

 

 گرچه به نظر اول میرسد که در کتاب گوهر اصیل آدمی یک تبعیض مثبت برای دوشیزه و زن وجود دارد ولی در نگاه عمقی تر؛ این به معنای مسئولیت بیشتر و مقام خاصتر در طبیعت و اجتماع بشری میباشد و هیچ چیزی که بی مورد و غیر از استحقاق به لحاظ علمی و منطقی از یک جنس کم و به جنس دیگر افزود شده باشد؛ وجود ندارد.

با اینهم بزرگترین انقلاب که یک اثر ادبی و هنری در قبال نظام و فرهنگ خشن و بسیار خرافی مردسالارانه انجام داده میتواند؛ در همین اثر انجام گرفته و لذا خواهران ما حق دارند از آن به وجد آیند ؛ کسب نیرو کنند و هدفمندی کوتاهمدت و بلند مدت در زندگی برای خود و همردیفان خویش پیدا نمایند.

لذا من در مورد احساسات خاص و ارزیابی های کلی خانم دارو از کتاب صحبت نمیکنم . صرف چند مورد مشخص را میخواهم یاد نمایم که من با ایشان هم نظر نیستم و قضاوت نهایی را به ارباب فضل و اهلیت بالا می گذارم .

 

   1 -  اینکه فرموده اند زینه ها را تنها و تنها عشق پری و عاشقش باهم رابطه میدهد که گاهی قوی و گاهی ضعیف میشود؛  و اثر از جای خوب آغاز نشده و به جای با نتیجه ختم نگردیده . به نظر من درست نیست .

 این عشق که سخت پرشور و همزمان عارفانه و مقدس هم هست ، حتی یک چاشنی حساب میشود . رابطه های بسیار نیرومند و خارائین دیگر است که زینه ها بر انها محکم شده اند؛ با اینکه محترمه ماریا دارو در اخیر؛ قریب سخن بالا را پس گرفته اند ؛ سر آنهم آرزو دارم ایشان و دیگر عزیزان همان بحر بیکرانهء ( 101 زینه برای تقرب به جهانشناسی ساینتفیک ) را از نظر دور ندارند و آنگاه به ساده گی در می یابند که زینهء اول ( نقطهء صفر بشر شدن ) علمی ترین ، هنری ترین و منطقی ترین آغاز برای این « نمایش عظیم» است ؛ و مهاجرت موقت و جبری مادر پری و خانواده اش به خاطر ادامه مصئون رشد و تکامل جسمانی، تعلیم و تربیت علمی و اخلاقی و فرهنگی کودکان دارای گوهر اصیل - از جغرافیای پر از آفات به محل مصئون در آن سر کرهء زمین علمی ترین ، هنری ترین و منطقی ترین پایان برای همین نمایش میباشد.

عشق ثمر بزرگ داد و قربانی بزرگ گرفت. یعنی همین عشق یا پیوند دهنده اصلی! ؛ اینجا خود فدای سلامت گوهری نسل بالنده میشود و پری و عاشقش مجبور به قبول جدایی از هم و ماندن « سنگ صبور» بر سینه های خویش میشوند.

معلوم است که وقتی « گوهر اصیل آدمی » را چیزی در حد "لیلی و مجنون"، "شیرین و فرهاد"، "رابعه و بکتاش" و «رومئو و ژولیت» وغیره بپنداریم ؛ کارمان مشکل میگردد.

 

   2 - هیچ خواننده در یک اثر ادبی ، اجتماعی و سیاسی  و بلاخره ساینسفکشن و نمایشی (سینمائی) در جستجوی ساینس مطلق دو جمع دو مساوی چهار نمی باشد ؛ فکر میکنم محترمه ماریا دارو منحیث یک نویسنده اینجا میخواهند تفاوت در بین  متون  ساینسی و آثار هنری را بیان کنند ؛ من چیزی بیشتر فهمیده نتوانستم.

 بکار برد کلمات عامیانه چون «خوردن گرفتیم» و « رفتن گرفتند» ارزش مخصوص فرهنگی داشته و به مقبولی کتاب می افزاید و نمایانگر آنست که نویسنده در آن آب وخا ک رشد نموده است.

 

 3 -  هکذا استعما ل کلما ت خارجی مصطلح (ترمینولوژیک) در فقدان کلمات قرار دادی و جا افتاده معادل در فارسی دری که بتواند عین معنی و هدف را دقیقاً انتقال بدهد یک عمل بجا و ناگزیراست .

پاکسازی زبان فارسی از کلمات خارجی شاید مفکوره بدی نباشد اما متصدیان امور در درون و برون مرز ها در این رشته چندان موفق به نظر نمی رسند. آنها اکثرا نتوانسته اند تا به عوض یک کلمه خارجی دور انداخته شده یک کلمه مجرد سه تا پنج حرفی بسازند . آنها اکثرا کلمات ترکیبی از دو کلمه قبلا موجود در فارسی می سازند که این عمل نه بر غنا بلکه به فقر زبان فارسی می انجامد ، بطور مثال دو کلمه «پیره» و «گزمه» را که سالهای زیادی در تحریر و تقریر عسکری ما بکار رفته است دور انداخته بجای آ ن «دیده بانی» و «گشت زنی» میگویند .

در حالیکه ما دیدن، گشتن و زدن را قبلا داریم و بدون موجب دو کلمه جک شده ( جا افتاده ) در فارسی را از دست میدهیم از طرف دیگر به مجردیکه «پیره» میگوئیم دفعتا یک عملکرد نظامی که عبارت از محافظه یک سلاح کوت ، یک دیپوی مهمات ، یک دفتر یا یک موسسه عسکری توسط یک و بیشتر از یک سربازاست نزد ما مجسم میگردد اما دیده بانی مفهوم وسیع داشته میتوانیم مسابقه فوتبال و یا جریان ترافیک را دیده بانی کنیم  به همین ترتیب «گزمه».

 

4- در باره لیسیدن و چوشیدن و «کلمات برهنه» باید منحیث داکتر طب  نظر به اندوخته های علمی ام یادآوری نمایم که:

طوریکه در بالا مختصرا یاد آوری شد فعالیت های اساسی حیاتی اورگانیزم انسان به شکل غریزی توسط واکنش ها یا رفلکس های غیر شرطی ارثی یا ولادی که دایمی اند تبارز میکنند ، امیال جنسی نیز یکی از این رفلکس هاست که از گهواره تا گور با ماست منتهی در پیری ضعیف میگردد.

 تمایل جنسی( لبیدو) یا شهوت کاملا طبیعی وموضوع فیزیولوژی انسان است . که ذریعه افرازهرمونهای غدد جنسی در سیستم غدد افراز داخلی و سیستم اعصاب مرکزی و هیپوتلاموس تنظیم و رهبری میگردد. وهیچ انسان نورمالی سراغ نمیشود که از تاثیر این منبهات هرمونی مبرا باشد حتی آنهایی که (چون به خلوت میروند صد کار دیگر میکنند) سالها در حجره نشستند ولی روزی به سیمین تنی دلباختند ، خانواده تشکیل دادند و اطفالی به جامعه تقدیم کردند.

ازجانب دیگر همان طوریکه انسانها از امراض قلبی، ریوی و معدی معائی و دیگر رنج میبرند هستند کسانیکه از تشوشات و اختلالات اورگانیک و وظیفه وی غدد و اورگانهای جنسی شکایت دارند و یا بنا برعوامل روانی در حیات جنسی خود موفق نمی باشند و منتظر اند تا کمکی دریافت نمایند از اینرو اردویی از دوکتوران و پژوهشگران با صرف میلیارد ها دالر در ساحه علمی ای بنام سکسولوژی کار مینمایند تا ادویه و متود های بهتر را کشف و یا ابداع نمایند .

موضوع تمایل و ضرورت های جنسی جزء حیات روزمره انسان است پس بیایید از منفی بافی صرف نظر کرده واقعیت پذیر باشیم .

آنچه بدین ارتباط در کتاب گوهر اصیل آدمی درج است کاملا طبیعی است.

 

   5 -  امروز هزاران جفت جوان بعد از مدت کوتاهی از هم جدا میشوند ، کانون و تشکیل خانواده شان برهم میخورد یا به فاجعه منجر میگردد . چرا و برای چه ؟

در اینجا بیشتر به دو علت بر میخوریم علت اقتصادی- اجتماعی وعلت عدم توافق جنسی – روانی که بدبختانه تا حدود تعیین کننده از این حقیقت ناشی میگردد که نوجوانان و جوانان ما چیزی به نام « تعلیم و تربیه جنسی» نمی بینند. این یک پرابلم اجتماعی حاد است که بیشتر نسبت ناهنجاری های فرهنگی و مزیداً نسبت شرایط جنگ در کشور ما هیچ کس به آن توجه ندارد. از اینرو برهر مرد و زن جوان لازم است تا در مورد مطالعه و خود آموزی کند و خودش را برای این سفر پر فراز و نشیب و پر مخاطرهء زندگی آماده بسازد.

 

   6 - فکرمیکنم نویسنده یک داستان رومانتیک باید ساحه جولان وسیع داشته باشد. او نمیتواند خود را پایبند نورمهای چوکات شده بسازد . یک اثر رومانتیک  باید هرچه بیشتر ماورای نورم و غیر عادی باشد در غیر آن اثر خشک و بیجان و غیر هنری میگردد.

باید متذکر شد ، همانطوریکه یک مجسمه ساز ماهر پیکر زیبای یک زن را بکر و بدیع میتراشد و یا رسام چیره دستی لطا فت و نازکیهایی چون «لبخند مونالیزا- ژوکوند» را برملا میسازد، نویسنده کتاب  « گوهر اصیل آدمی» با تردستی و هنرنمائی ادبی و انتخاب کلمات هیجان انگیز بسا صحنه های معاشقه  دو دلداده را به شکل خارق العاده تمثیل کرده که تا حال نظیرش را ندیده و نه خوانده ایم.

ازجانب دیگر با وجود آزادی در بیان و اظهار مطلب، نویسنده توانسته است تا یک سلسله نورمها واصول پسندیده فرهنگی ما را به قهرمانان داستان القاء کند که از آنجمله میتوان ازعشق پاک و محجوبانه ، وفاداری، تعهد و پایداری ، فداکاری و آمادگی به قربانی را یاد نمود که بیتی از قطعه شعر جاوید نام صوفی عشقری را به یاد میآورد:

 

شود هر کس به کوه عشقبازی پیرو فرهاد

به روزجانفشانی خون خود مردانه میریزد

 

  7- ماریای فرزانه به درستی از نبوغ نویسنده کتاب گوهر اصیل آدمی متذکر میشود و آنرا تجلیل میدارد . بنده شاید از اولین ها بودم که حتی سی سال پیش این نبوغ را در وی خوانده بودم و همین سال پیش آنرا شهادت دادم که در انترنیت و در خود کتاب بخش « زندگینامه...» هست. ما غیر از «گوهر اصیل آدمی» چهار دهه است که اشعار و مقالات و کتاب های متعدد از او دیده ایم و خوانده ایم ولی تعجب آور این است که خواهر ما در کتاب ، نواقص و نارسایی هایی میبینند که باید چند تا از ما بهتران پیش از چاپ آنرا اصلاح! میکردند. به گمانم چنین رسم و رواجی در مورد آثار نویسندگان از کوره برآمده موجود و معقول نیست ؛ کتابی چون گوهر اصیل آدمی را اگر قرار باشد ؛ جهت اصلاح «نواقص» به کسان غیر همطراز با نویسنده آن بسپاریم ؛ شاید هرگز برای طبع آماده نشود و یا از کتاب خود نویسنده بودن چیزی در آن باقی نماند.

باز شاید منجمله به همین خاطر این کتاب و سایر کتاب ها و آثار عالم افتخار از 4 سال بدینسو روی انترنیت به دسترس همه بود ؛ من که بر نخورده ام کسی در آن آثار نواقص یابی کند؛ البته تک و توک نظرات شخصی اینجا و انجا دیده شده است که مصداق توقع خواهر فرزانه نمی باشد. لذا تنها راه درست همان به نقد عادلانه و عاقلانه کشیدن چنین آثار پس از نشر آنهاست ؛ کاری که محترمه ماریا با شور و شهامت کرده اند  و این بنده و دیگران هم به نوبه خود شاید حقی و صلاحیتی داشته باشیم.

 

   8 -  و بالاخره شرط نیست که یک اثر مورد استقبال و تائید عام و خاص قرار گیرد ، هرکسی به اساس دانش و پشتوانه ادبی و فرهنگی خود ؛ سوابق ذهنی و انگیزه های مقام و منفعت وغیره قضاوت مینماید ، ولی من یقین دارم هم آنان که در پیشداوری و منم خوانی خویش و هم آنانیکه در تحجر و در ورطه بنیاد گرائی سرگردان اند و آنانیکه مجسمه می شکنند و تصویر می سوزانند چیزی به میل شان در این اثر وجود ندارد مگر اینکه استعداد و توانایی شان برای متحول شدن و استقبال از حقیقت های قبلاً نادیده و ناشنیده کاملاً نابود نگشته باشد.

هر کتاب و اثر مطبوع حاوی پیامی به خواننده است ، دریافت پیام هم بیشتر معمولا مربوط استعداد فکری و آماده گی های روانی خواننده میباشد ، و هم شاید خواننده ئی در اخذ پیام کتاب مشکل دیگر داشته باشد ، به نظر من هر زینه این اثر نه تنها یک بلکه چند و چندین پیام  قوی اجتماعی و سیاسی دارد پیامها نه تنها متوجه خواننده منفرد بلکه متوجه تمام بشریت هم است.

بخشی از پیامها درین اثر :

 

پیام برای انسان بودن در معنای بسیار دقیق و بدیع آن.

 

پیام برای شناخت گوهر اصیل آدمی ؛ احترام به آن و مواظبت هم خانوادگی و محلی و هم تمام جهانی از آن . ارزو دارم که این کتاب جزء مهم از کابین زوج های جوان شود تا به مجرد تولد فرزند شان ؛ در تربیت و کلان کردن آن ؛ از آنچه برای بزرگ کردن کودک دارای گوهر اصیل مرعی شده و میشود ؛ الهام گیرند .

 

پیام برای اجتناب از تلقین و تزریق خرافات و گمراهی ها بر کودکان که توانایی تحلیل و انتخاب آزادانه ندارند. براین اساس شاید دنیا بالاخره در بخش حقوق طفل به آنجا برسد که جز مفاهیم و ایده های عام و مقبول بشری ؛ سایر تحمیلات را بر اطفال تا شش – هشت ساله گی ممنوع سازد و برای متخلفان مجازات ها مقرر شود.

 

پیام آزادی بیان وعقیده و بازنگری و تلطیف تمامی باور ها.

 

پیام تلاش برای شناخت - خودشناسی ، جامعه شناسی و جهانشناسی به مثابه الزام بشر بودن.

 

پیام تلاش برای مباحثه و مذاکره آزاد و« مناظره » که اساس در تاریخ و فرهنگ اسلامی دارد با غنای معاصر بخشیدن به آن .

 

پیام عشق ، تعهد ، فداکاری و قربانی

و دیگر و دیگر...

 

با درود ها وشادباش ها

 

------------------------------------------------------------------------

 

 

 

     نگاهی بر کتاب  «گوهر اصیل  آدمی» و فهم و هضم آن                                                                    

از قلم :  ماریا  دارو

 

« گوهر اصیل  آدمی » -  یکصد و یک  زینه  برای  تقرب  به  جهانشناسی  ساینتفیک - کتابیست  پژوهشی  ، تحقیقی ، ساینتفیک برای تعریف و تثبیت و نشان دادن مقام  انسان  وانسانیت ، خود شناسی  و خدا شناسی و جهان شناسی . از آن جمله در آن موقف  و مقام  والای  زن «مادر» فرشته  زمین عاری از تعبیر های باطل و سوء  تفاهم  ها در شناخت در آمده است .

به برکت جذابیت توصیف ناپذیراین  فرشته  زمین  و سلطان عشق و شعور مردان راد  در این اثر محترم  محمد  عالم  افتخار؛ آن را که علاوه بر پشتی زیبا و مقدمات بیداری بخش ؛ دارای  (۴۳۲)  صفحه و  (۱۰۱) زینه  میباشد در (۱۷) روز مسلسل مطالعه  نمودم.

در باره  این اثر مبتنی بر تحقیقات ساینتفیک  در سایت ها و وبلاگهای  مختلف  خوانده  بودم و خود نیز مقالات  مختلف و مصاحبه  های  جناب  افتخار را در وبلاگ  «ماریا دارو»  بنشر سپرده  بودم. بیصبرانه  منتظر طبع  این گنجینه  نایاب بودمُ  روزی ایمیل  از جناب افتخار بدست آوردم  که  آدرس  پستی  بنده را تقاضا مینمود و ثمر زحمات  چندین  سال  خویش را برایم  ارسال  کردندُ با  سپاس  بی پایان  از ایشان میخواهم گفتنیهایی را که از  ورای  کتاب  در  ذهنم  هجوم  آورده  استُ بنگارم.

در کتاب گوهر اصیل  آدمی  مانند  جهانی که  بشریت  با آن در ستیز است با اوراق  و لایه های مختلف  در ابعاد مختلفه  و تصادم  های افکار بشری  در مورد پیدایش انسان و حیوان، نبات، روح و ماده ارگانیزم  وجود هر زنده جان و  ریاضیات  شمس و قمر  و ستاره  ها و سایر اجسام سماوی  که در جهان  زیست  ما وجو د  دارد و بالاخره  عشق  وعاطفه - عشق  واقعی  انسان – و از همه نادر تر و زیبا تر با تمکین و تمجید جانانه در پیشگاه و مقام  والای  زن که به  یقین  قابل  چنین ارج  و ستایش  است ؛ برمیخوریم.

 برای  درک  مفاهیم  این کتاب  حوصله  مندی  زیاد و عاری  از تعصب  جنسی ُ مذهبی ُ نژادی و  سیاسی  ضرورت است تا این اثر عمیقاً روانی را بمطالعه  گرفته و در اعماق تصویر ها، جملات  و تشریحات  که  نویسنده  از کدام سطح  بدان  ها نگریسته وارد شده بالاخره « گوهر اصیل  آدمی » را در  یابیم.  

نقد  بر همچو کتاب که یکی از بهترین  ره آورد های  تکامل  تحقیقات  بشریت است  از صلاحیت من که  در جهان علم و هنر اندوخته  چندانی ندارم  خیلی دشوار میباشد. مگر ازینکه  چنین اثر ارزشمند بدستم  رسیده ؛ آنرا خوانده و از آن بهره ها گرفته ام لازم  میدانم تا  نکات  چند درباره  آن  تحریر  نمایم.

   خواندن  این کتاب  که بر اساس کشفیات تحقیقی بنا دارد و اما به شکل هنری و روانی  خاصی نگاشته و تإلیف شده شاید بر روان  بعضی از خوانندگان اثر های نا معین و پیشبینی نشونده گذارد و حوصله مندی  برای ختم کردن آن  باقی  نماند.

علت آن است که هرکس به آسانی قادر نمیشود خود را از قید و بند همه پیشداوری و عادت ها و وابسته گی های ذهنی و روحی آزاد ساخته با حقایق و جریانات مخالف یا ناموافق با آنها به ساده گی روی به روی شود.

این کتاب مانند آثار بزرگ علمی و هنری جهان برای «همرنگ جماعت شدن» نویسنده آن و یا «همرنگ جماعت ساختن» خواننده آن نه بلکه بر عکس و قطعاً بر عکس برای تغییر فرد و جامعه و بشریت به اقتضای «گوهر اصیل آدمی» و کمال انسانیت تخلیق و تإلیف شده است ؛ لهذا در هر حال کتابیست خواندنی ؛ و از دست دادن آن ؛ خود را بی نصیب ساختن از یک امکان و ثروت بزرگ تکامل بخش میباشد. اولین وظیفهء خود دانستم که این راز را به خواننده گان برسانم.

 

 نوشتن  یک  اثر فلسفی و ساینتفیک  روشن و آسان فهم کاریست  بس دشوار – حالا اگر اثری با چنین درونمایه نه تنها نگارش شود بلکه با استفاده از هنر های عالی نمایشی ساخته شود و به قالب داستان بلند یا سناریوی سینمایی و در وجود قهرمانان و ضد قهرمانان هنری در آورده شود ؛ فکر میکنم کار معجزه آساست و از توان هر دانشمند و فیلسوف هم پوره نمی باشد .

خلاصه این کتاب عجیب حاصل   پژوهش های چند ده ساله و صرف لحظات شیرین تمام حیات  نویسنده میباشد که  در طی چند صفحه جهان بشریت را با  تمام واقعیت های  آشکار و نهان  فرد و جامعه در مقیاس جهانی  مانند « بحر در کوزه » گنجانیده  و پیش  دیدگان  خواننده قرار میدهد. ازین لحاظ   دقت کامل بکار دارد.

با مطالعه  این اثر چند پدیده  جدید  را در شیوه  کار نویسندگی دریافتم.

 اولاٌ این راه  و رسم  جدید  که  بجای  فصلها و یا بخشها به «زینه ها» بخشبندی و نمره  گذاری  گردیده است. طبعاً وقتی ما خود را در زینه تصور میکنیم ؛ روحاً خود را در حال بالا رفتن و اوج گرفتن می یابیم .

 شاید  در این  اثر  بخصوص ؛ غیر از این شیوه ؛ شیوه دیگر درست نمی بود زیرا اثر از بنای  پیدایش هستی و روح  و ماده  آغاز  گردیده  و بعد از طی  کردن  چندین  مرحله  تا مراحل  تکاملی جهان  امروز میرسد.و آنگاه وارد مراحل کاملاً آرمانی میشود که بشریت در آینده باید به آن سو پیش برود.  

 بنااً زینه  ها همان مراحل  زندگانیست که  فرد بشری و نوع بشر آنها را طی کرده است و باید طی کند تا نه تنها به شناخت کوچه و دهکده و شهر خود و آدم ها و زنده جانهای آنها بلکه به شناخت تمام جهان و اسرار و موجودات و دانستنی های آن برسد.

اینجاست که زینه های اولیه ؛ جنبش و تحرک و محکم شدن ریشه در خاک و در آب را نشانه  گرفته و تا یکصد و یک  زینه  مراحل  مختلف تکامل روح  و تن آدمی در پیوند به محیط های زیستی و فرهنگی را تصویر مینماید و بنابر این باید هم خواننده از همان زینه  اول  پته  به  پته  تا بالا برود.

  تا رسیدن  بمقام  هدفمند با موانع  و اختلافات  طبیعی  و غیر  طبعیی ،ُ تصادمات  فکری  و دماغی  انسان های  متضادُ، چگونگی  شرایط  اجتماعی - اقتصادی ، روابط  انسان  با واهیات « ابهامات» که ماحول  انسانها را احاطه  نموده و اقتدار ظالمانه  حکومات  ستمگر  و تلاش انسان مبنی بر رهایی از قید و بند زندگی ابتدایی  و رسیدن  به  مراحل  علمی سیانس و تکنالوژی و عشق  به زندگی  روبرو میگردیم .

 در حقیت  طی شماره  گذاری  هر زینه  جناب  افتخار هم فرد و هم جامعه بشری  را از ابتدا تا انتها به بر رسی گرفته  آنها را چنانکه خود تصریح کرده میخواهد از جایی چون تهء چاه به بیرون و به قله ها بالا آورد تا همه اطراف و اکناف عالم را دیده و شناخته بتوانند.

    دوم -  نوآوری دیگری  در این  اثر برایم  شگفت انگیز بود که همان «اهدا» هاست که  خیلی از زینه ها بنا بر ارتباط  موضوع  به دوست و  همکار و  همسر و همرزم  و یا افراد قابل  احترام و با ارزش اهدا شده  است که  خود یک  نو اندیشی  و نگاه  ژرف  نویسنده  را برملا  میسازد.

چنانچه ( اهدا ء ویژه ) صفحه « ۱۴۲-۱۴۴» تشریح  عالی  و فیلسوفانه بر عقاید میلونها انسان روی  زمین  و در مورد جایگاه  مذهبی ، سیاسی  و تاریخی   حضرت  محمد در سلسلهء{ داعیان تعالیم ایمان محور یا ادیان  که پیغمبران خوانده  میشوند} بسیار بکر و بدیع میباشد برای  هر  خواننده  این  کتاب  دقت  نهایی بدان را لازمی  میدانم .

در زینه  (۵۵) صحفه  (۱۵۶- ۱۵۹) میخوانیم { قدیمی ها خیال  میکردند که  روحیه جرمی  و سرپیچی از اخلاق های  خوب  و یا خراب  موجود کار  جن و یا شیطان است که در بدن  اشخاص داخل و با گوشت  و پوست آنها  یکی  میشود از این  لحاظ  تعجبی ندارد که آنان قوانین جزایی  ای  را از خود بجا گذاشته اند که در بدل جرم و یا قصد جرمی سزا های بدنی مثل  اعدام و حبس و بریدن دست و پا یا شلاق زدن وغیره تجویز گردیده است اما  اکنون دانش  بشر  شناسی و جامعه شناسی و جرم  شناسی  ... ثابت کرده  است که تبدیل شدن اشخاص  به مجرم و افراد غیر نورمال محصول  تعلیم  و تربیه  خانواده گی و اجتماعی شان و تاثیرات شرایط  اقتصادی واخلاقی  و عنعنوی  در  محیط  است.از این  لحاظ باید نصب العین آن باشد که جامعه بشری اصلاح شود تا افراد صالح پرورش  نماید....... خشت  اول  گرنهد معمار کج - تا ثریا  میرود  دیوار کج

متاسفانه بنیان کلام  وفقه و تاویل و تفسیر مخصوصاٌ در دین  مقدس  اسلام از ابتدا یعنی از لحظه  رحلت  حضرت رسول به دلایلی چاره ناپذیر کج گذاشته شده است . درک  این  حقیقت  به تحصیل و تحقیق و مطالعه ء زیاد و آنهم با یک  ذهن آزاد و وجدان شفاف  ضرورت دارد. اما چیزیکه در مورد  تمام ادیان  واضح  و مبرهن است که دین  وقتی بمردم  عرضه شده که آنها در بی دانشی وجهل و وحشت زندگی  میکردند. بدین  گونه دین ماموریت  و مسوولیت بی حد سخت و سنگین را در جوامع قدیمه ء بشری پیش برده و به زبان بی دانشان وجاهلان  و وحشیان مطابق قدرت برداشت  شان سخن گفته  و به  وسایل  و تدابیری  متوسل  گردیده  که در  روانهای   وحشی  و انتظام ناپذیر آنان موثریت  داشته باشد.}

باید اذعان کنم که من این کتاب را خیلی سریع و با ذوقزدگی مطالعه کردم . به قصد نقد و بررسی و ارزیابی یاد داشت برداری و کار های لازم دیگر نکرده بودم . در نتیجه ضمن برداشت هایی که عرض نمودم خیلی چیز های ضد و نقیض دیگر نزدم پیدا شد. مثلا‍ً کلمات  در بخشهای عشقی  و رومانتیک خیلی عریان و برهنه  و تکرار بیش  از حد معمول مانند ( لیسیدنُ چوشیدنُ مشت  و مال  کردن وغیره ) بکار رفته  است . نویسنده  باید  روح  جامعه و جهان را با استعمال  کلمات  خدشه  دار نسازد. هرچند که استعمال  کلمات  عریان  بیانگر حقایق  زندگیست .  اما چون  اثر خیلی ارزشمند به  سطح  جهان  شناسی و انسان  شناسی تحریر گردیده  استعمال همچو  کلمات از  ارزش آن به نظر بعضی خوانندگان میکاهد.  گرچه  از نظر قوانین  نویسندگی انواع گوناگون ( نوشتن ؛ لحن و  ایجاد  حادثه) معمول  است  اما نظر به  برداشت  های تعصب الود و ذهنیت  تاریک  اندیشان  کتاب  را  سبک  جلوه  میدهد. 

در جهان پیشرفته  غرب هم در استعمال  همچو کلمات حد اعتدال رعایت  میگردد. در کشور عقب مانده  مثل افغانستان  که  عقبگرد  فرهنگی  روح جامعه را متاثر ساخته است و اذهان  عامه با زهر  پاشی ملانما ها مسموم  شده است  باید از مواردی اجتناب  کرد.

متعصبین در حالیکه خود اعمال ضد انسانی و خلاف روحیه هرگونه مذهب و فرهنگ را  در هر جامعه همه روزه انجام میدهند مگر از بیان  واقعیتها توسط روشنگران جداٌ خشونت  نشان  داده  ذهن مردم را در برابر چنین کتب تحریک  و مانع  فهمیدن  واقعیتها برای مردم  میگردند..

 دیگر -  به نظر ابتدایی ام داستان  از مبدای  اساسی آغاز نشده و به انجام  با نتیجه  ختم  نگردیده  . خانواده  روای کتاب ( هیرو یا قهرمان مرد) در نیمه  داستان  بدون  خلقت هیچگونه  حادثه  از  ذهن نویسنده  فرار کرده  تنها  سرنوست  «پری» قهرمانزن کتاب  و خانواده او در اخیر  تذکر رفته  و بس.

بهتر می دیدم هر گاه  نویسنده  تهداب  داستان را از زینه هشتم و یا نهم با تخیلات  کودکانه «ایام طفولیت  پری»  استوار میساخت  برای  خواننده بسیار طبیعی مینمود.

  زیرا رفتن  مسجد و مدرسه ؛ ایجاد  روابط  با دیگر کودکان قریه  و هم  خیالاتی  شدن  اطفال  در همان  سن  و سال  تهداب  خوبی  برای آغاز کتاب میبود . به غیر از این تا  زینه  بیست و سوم  روابط  محیطی خیلی  طبیعی است و جملات  هم  چسپ  بهتر  دارد.  زیرا شیوه  نویسندگی  تا این  جا با سطح  نورمال  به  آهسته  گی  بطرف  بالا  حرکت  میکند.

 در اصول نگارش مد نظر من ؛ زینه  ها باید  باهم  پیوند نا گسستنی میداشت . یگانه  پیوند  (عشق پری با عاشقش ) بوده که این  پیوند  گاهی  خیلی قوی  و برجسته  بوده  وگاهی نا خواسته  ضعیف شده است .

یا انتخاب عنوان ها برای زینه ها خیلی برجسته  و جالب  بوده  اما عبارات برای  تشریح  آن  عناوین  جالب خیلی کوتاه  و بریده  و دفعتاٌ ختم گردیده  است. 

مگرتا جاییکه  دیده  میشد همه  زحمات را جناب  افتخار  به  تنهایی متقبل  شده  است از نظر اصول  و آئین  نویسندگی که من در نظر داشتم چنین  کتاب با ارزش  باید قبل از طبع توسط  افراد مسلکی  مرور و نواقص  یاد شده  مرفوع  میگردید اما از آنطرف حقیقت دیگر آزارم میداد که  نخبگان مردم  ما هنوز مسوولیت پذیر نبوده  و گویا انتقادگر چه که تخطئه گر ماهر  هم  هستند و هم روی  بعضی عوامل که بدبختانه در کشور ما در چند دهه جنگ ذهنیت ها را تحت  فشار قرار داده است همکاری  دلسوزانه برای  انجام وظایف  شریفانه بشری خیلی  محدود میباشد.

لهذا به اینجا رسیدم که نباید این  مقوله  بزرگ  را  فراموش کرد «  پیشتاز  بودن  در تغییر باور های  قبول  شده  خواه  پسندیده باشد و یا نباشد کاریست خیلی  دشوار.»

 اما باید در محیط  خانه  و خانواده و اجتماع در یک کشور و سرانجام در جامعه  جهانی یکنفر  باید چنین قربانی  را متقبل  گردد و تمام مسوولیت ها را به  تنهایی بدوش  بکشد که در این رابطه  جناب  افتخار  کار خارق العاده  ی  انجام  داده  اند.

 در سیر تاریخی  بشریت از حالت گله های اولیه تا ارتقای  آگاهی  تقریباٍ عموم مردم امروز خاصتاً در سطح جهان  غرب  برای  تغییر  مفکوره  ها خیلی  مبارزه  و تلاش عظیم صورت گرفته است که شرح و تصویر آنها اینجا امکان ندارد اما حالا  هم  بسیار مسایل  وجود دارد که  با عقاید پسند و یا ناپسند  مردم مطابقت  ندارد  اما نسبت  ضرورتش ؛ تحریر و انتشار آن ها با رعایت  و احترام به  عقاید  مردم  واجب  میباشد.

    خواننده  هم  باید توقع  نداشته باشد که نویسنده  واقعیت ها را فراموش بدارد یا به حدی تراش و تغییر دهد که حقیقت از تجلی یافتن بیافتد. زیرا  چنانکه شیلر یکی از اندیشمندان بزرگ میگوید :« دانش از جایی آغاز میشود که بشر باور ها و پیش داوریهایش را مورد سوال و تجدید ارزیابی قرار دهد.» به راستی اگر نسل های گذشته چنین نمیکردند و زحمات و خطرات آنرا متقبل نمیشدند ؛ حالا تمام بشر روی زمین به همان حالت گله های اولیه باقی میماندند.

  

 در عین حال میدانستم که مطالعه  کتاب های  ساینتفیک  با استعمال لغات  و کلمات  بخصوص  خود اندک  خشک  میباشد و تا زمانیکه چند صفحه  آن  مطالعه  نکنیم و در مغز نویسنده  داخل  نشویم  و هدف  نهایی  اورا درک  نکنیم  اثرعاری  از دلچسپی  میباشدُ برای  مطالعه  هر کتاب اینچنانی  حوصله  و اراده محکم بکار است  تا به  هدف  نهایی  نزدیک  شویم.

 چون  سیانس  و رومان  در یک  جاده  باهم حرکت  کرده نمیتوانند زیرا رومان  مبتنی بر  تخیل است اما علم و سیانس  حکم و مفهوم و معادله بوده  شک  و تردید و خاصتاً خیال در آن  وجود ندارد. از جمله حکم  مطلق  سیانس  (  2+2 = 4) است.

اینجا گاهی تصور دست میداد که هرگاه  این  اثر« گوهر اصیل آدمی» تنها  در محور سیانس  میچرخید خیلی  عالی بود با آنکه در همین حال هم روابط  انسان و حیوان و نبات با طبیعت  از نظر  بیالوژیکی و  ریاضی و کیمیا و فیزیک  و اتمها  و مالیکولها خوب  تشریح  گردیده  است و منبع  مفید  قابل  استفاده  برای  هر  کس  میباشد .

در این گیر و دار ذهنی یکبار مجدداً متوجه شدم که کتاب گوهر اصیل آدمی با یک مقاله بسیار بلند مقدماتی تحت عنوان « پرتوی برهدف » آغاز میشود. لذا مجدداً به آن مقاله مراجعه نمودم .

این بار به وضوح دریافتم که این اثر جناب عالم افتخار داستان و رومان معمولی نیست ؛ همه کرکتر ها و زینه ها و حوادث و تصاویر و تمثال ها در آن برای یک هدف متعالی متفاوت استخدام شده تا بیشتر از راه های حسی، تخیلی ، سمعی و بصری ؛ جهانبینی و جهانشناسی را با اجزا و متعلقات آن به مردم انتقال دهد .اینکه اثر چطور آغاز شده و چطور به انجام رسیده و سایر موارد همه و همه در خدمت همین هدف واقعاً کبیر است .

اینجا بود که عنوان دوم اثر یعنی (101 زینه برای تقرب به جهانشناسی ساینتفیک ) نزدم به حد نهایی برجسته گردید.

هکذا دریافتم که چرا در میان بافت داستانی کتاب خیلی جا ها مطالب و مفاهیم و تشریحات علمی ؛ البته در میان قوس ها و یا در پاورقی ها افزود میشود و چرا بر کتاب یک البوم رنگی با تصاویر و تشریحات کیهانی و تصاویر بخصوص  از آدمیان و اعمال و اخلاق جاری شنیع شان علاوه گردیده و همچنان راپوتاژ هایی از سفر و بازدید جناب افتخار در سرزمین هندوستان و باور ها و روحیات کنونی مردمان آنجا افزود شده است که این بخش کتاب عنوان دارد « هند شناسی ؛ جهان شناسی است!»

لذا منظور آن است که همه چیز در خدمت تقرب به جهانشناسی و توسعه جهانشناسی مردم و مخصوصاً جوانان و نسل های بالنده میباشد.

برای اینکه نویسنده چنین اثر و آفرینشگر چنین تکنیک ها و میتود های القایی بی سابقه و بکر و هدفمند را در تصور آوریم ؛ از خود و از خیلی چیز هایی که به آنها معتاد و گرفتاریم ؛ باید بیرون برآئیم .

من نمیدانم به چنین چیزی قادر شده ام یا خیر ؛ ولی به هرحال در می یابم که تحقیقات  دامنه دار چند ده ساله هم در علم و ساینس و هم در فرهنگ های بشری، ادیان، اساطیر، تاریخ و فلسفه وغیره ؛ در  درک  عمیق نویسنده  از گوهر  اصیل  ادمی خیلی  برجسته  گی دارد .

این شهامت علمی و هنری که فرزند برومندی از سرزمین افغانستان به دنیا ثابت کرده ؛ اعلان نموده و نشان داده است که گوهر اصیل آدمی در بشر کنونی جز به گونهء آرمان موجودیت ندارد و همه و هر یک ما به علت ها و جبر هایی معلوم و مجهول دارای گوهر کمابیش تخریب شده و آفت رسیده استیم ؛و باید بشریت به سوی آرمان گوهر  اصیل  ادمی حرکت کند که « همه راه ها به آن ختم میشود» فکر میکنم از حد توان بیان و قلم من بیرون است.

 

 اما ایکاش  ما برای  فهمیدن اندک  تحمل  داشته باشم  با  مرور  چند صفحه  کتاب  را کنار  نگذاریم  و مطابق ذهنیات بیمار گونه خود یا دیگری حکم  مطلق  منفی  را بر علیه چنین اندیشمند و نویسنده ملی و جهانی خویش  صادر نکنیم و با اندک  تعمق  زحمات  یک  محقق  را درک  نمائیم .

 بلی  مشکل  در  فهمیدن  و فهماندن  است  که  وقت  و زمان میخواهد. فهمیدن  خود  یک کار بسیار دشوار است  و فهماندن  دیگران به مراتب  دشوار تر  از آن  میباشد.

  کاریکه  هر قلمزن خلاق و مسئول  برای نگارش چنین یک اثر و حتی خورد تر و متفاوت تر از آن انجام میدهد سرمایه  گرانی  برای  نسل بالنده امروز و فرداست .

 بهای این  اثر چنان  زیاد است  که  اندک یاد آوری های فوق مانند حباب در برابر بحر میباشد.

ابر دوشیزه و ابر زن و ابر قهرمان اول و اصلی این اثر « پری» نام دارد ولی قهرمان متقابل او ؛ پسر و جوان و قهرمانمرد که من مجبوراً او را «روای داستان» میخوانم ؛ و دیگر قهرمان ها و کرکتر های اثر نام های متعارف ندارند.

این مورد برای من سوال بود تا آنکه در ادامه به نوزاد نادره دارای « گوهر اصیل آدمی» رسیدم که حتی رب النوع یا خدایی بیمار؛ ده ها هزار سال دربدر به دنبال آن میگشته است . با پیدایش این نادره ؛ رب النوع بیمار شفایاب میشود ولی نوزاد را در زمین میگذارد و برای بزرگ کردن ؛ به قهرماندختر یعنی «پری» می سپارد.

لهذا این را باید همه یا بسیاری ها بتوانند بدانند که کرکتری چون قهرمان پری

در این اثر شگرف از همان آغاز آغاز برای چه آرمان و رسالتی افریده شده است و همه آنچه در منش و کنش و صورت و سیرت اوست؛ به ایجابات این رسالت خارق العاده مربوط میشود منجمله عشقش و گونه های تبارز آن.

آری ؛ قهرمان پری به رسالت مادری نوزاد نادرهء آدمی برگزیده میشود که شاید پس از خلقت آدمی؛ برای نخستین بار در کمال نهایی ؛ندرتاً تصادف کرده که به دنیا بیاید.

 ولی پری در همین جامعه و زمین و محیط پر از آفات تخریب کننده گوهر آدمی ؛ ناگزیر است نوزاد را بزرگ کند. بزرگ خواهد کرد ولی سلامت گوهر را چگونه میتواند تأمین نماید؟

تازه این کودک سمبولیک آغازی برای بشریت آرمانی نو است ؛ گوهر او نه تنها باید سالم بماند بلکه از او بشریت دارای گوهر اصیل آدمی تکثیر شود و دنیا پر کند!

کدام نبوغ میتواند این مشکل را حل کند؟

همان نبوغ آفرینندهء قهرمان پری و نوزاد صاحب گوهر اصیل آدمی و رب النوع و همه آنچه کتاب گوهر اصیل آدمی را به هستی آورده است.

همان نبوغ به دست رب النوع زمان که سمبول تاریخ تکامل است؛ برای قهرمان پری ابزار معجزه گری میدهد که به مدد آن بتواند از وارد شدن هرگونه آسیب به «گوهر اصیل» جلوگیری نماید.

درکارکرد این ابزارکه طبق اصطلاح نرم افزاری و کمپیوتر«جادوگر» نامیده میشود؛ تازه من بوی بردم که چرا قهرمان ها و کرکتر های نمایش عظیم «گوهر اصیل آدمی» نام ندارند.

از نظر این فلسفه کلمات و نام ها و فرهنگ های بشری به حدی آلوده استند که بائیست حتی یک نام که به طفلی گذاشته میشود به دقت توسط «جادوگر» پاس شود. برداشت من این است که «جادوگر» سمبولی از «جهانشناسی ساینتفیک» است.

لذا ما به امر خطیر بازبینی و ستره کردن سراپای فرهنگ ها و علامات بشری میرسیم نه فقط یک فرهنگ، کلمات و نام های این و آن زبان که مانند بیمار نزد خود خیال نمائیم.

گویی قبلاً یعنی از آغاز ظهور پری؛ جادوگر گوهر اصیل آدمی ؛ این نام را برایش پاس کرده بوده  . به راستی که در مفهوم و تصویر«پری» هیچ شائیبه ای نیست!

اگر که پری هم به ناگزیر در گوهرش عیب و چون وچرایی داشته طی ریاضت بزرگ کردن نوزاد نادره؛ تطهیر میگردد؛ و به درجه دوم عاشقش قهرمان پسرهم کاملاً پاک میشود.

چرا که سپس از نتیجه وصلت آنها هم دو طفل دارای گوهر اصیل آدمی به دنیا تقدیم میگردد.

 

  جناب  افتخار! شما که این  رسالت  بزرگ را انجام دادید برایتان تبریک  گفته و برای  کتب  سودمند دیگر  تان چشم براه  میباشم.

همچنان به هر مرد و زن و پسر و دختر افغان که افتخار را پدر و برادر و دوست و عزیر و معلم  و مرشد خویش میدانند و می یابند؛  تبریکات صمیمانه و غرور آفرین تقدیم میکنم و به همین سان به همه افراد مشابه همنوع در هر جای دنیا که استند.

آرزو دارم بخت داشته باشم که در بارهء قهرمانان و سمبول ها و زینه های کلیدی این اثر بی مانند هم چیز چیز برای دوستانم تقدیم کنم.

با عرض حرمت.


April 9th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب